«پنجره فرصت» تغییر در خودروسازی

علی یکه‏‏‌فلاح/ فعال صنعت خودرو

برای اقتصادهایی که مساله سیاست خارجی اثر عمیقی بر آنها دارد یا در موقعیت ژئوپلیتیک مخصوصی قرار دارند یا سر سازش با تحولات جهانی قدرت را ندارند یا گرفتار چرخه‌‌‌های سیاسی کوتاه‌‌‌مدت هستند، بازگشت ترامپ یک ریسک جدی و تمام‌عیار است که می‌‌‌تواند روی بازده امروز و آینده و سرمایه‌گذاری‌‌‌های آن کشورها اثر عمیقی بگذارد. وضعیت اما در ایران به شکل دیگری است، چرا که در یک سیکل معیوب گرفتار شده و به‌جز ریسک ترامپ با مسائل بسیار دیگری روبه‌روست و حتی درباره مسیری که می‌‌‌خواهد برود، به تصمیم نرسیده است.

همین تزلزل سبب شده است تا اقتصاد ایران هرگاه با فشارهای خارجی کمتری مواجه شده، مصارف ارزی خود را به شکل بدتری مدیریت کند و همین عامل، باعث رخداد نوعی از صنعت‌‌‌زدایی در کشور شده که امروز شاهد یکی از بدترین انواع آن هستیم. از دیگر سو، در شرایط سخت خارجی و تنگنای ارزی، حل نشدن مساله تنگنا موجب شده است تا کشور به سمت استقلال یا انزوای بیشتر برود و داخلی‌‌‌سازی بی‌‌‌هدف را در دستور کار قرار داده که نتایج آن در دوره‌‌‌های مختلف مشخص است. فراز و فرود بخش تولید در کشور در دوره‌‌‌های زمانی متفاوت حاصل همین وضعیت است. در واقع ما نه آزادسازی را به‌قاعده و معقول در دستور کار قرار داده‌‌‌ایم و نه به شکل مناسب و کافی از صنایع خود حمایت کرده‌‌‌ایم. نتیجه این وضعیت نیز شرطی شدن صنایع و واحدهای تولید است که خود را در قالب ناتوانی صنعت از جذب نخبگان، بحران تشکیل سرمایه و افت سرمایه‌گذاری، کاهش ظرفیت نوآوری و سکته صادرات غیرنفتی نشان می‌دهد.

در ماه‌‌‌های اخیر که فروش نفت رو به فزونی رفته، باز کردن درهای واردات و کاهش یکباره حمایت نتایج تلخی برای بخش تولید در پی داشته است. کاهش پیاپی نرخ‌های رشد فصلی بخش صنعت و معدن (بدون احتساب نفت) که در نتیجه انتقال بخش بزرگی از زنجیره تامین صنایع خودرو، لوازم‌خانگی، ماشین‌‌‌آلات و… به چین و سایر کشورها رخ داده، موید همین موضوع است. تنها در دوسال گذشته میلیاردها دلار ارز بابت واردات قطعه و پارت‌‌‌های نیم‌‌‌ساخته از کشور خارج شده که اگر بخشی از آن به سمت قطعه‌‌‌سازان داخلی متمایل می‌‌‌شد، نتایج روشنی به جا می‌‌‌گذاشت. تصور کنید امکان واردات خودرو از محل ارز به شکلی فراگیر در قالب یک سیاست باز می‌‌‌شد و منابع ایران در چین، دستمایه تاسیس پنج‌ابرپروژه صنعتی در حوزه باتری، خودروی الکتریکی، حمل‌ونقل هوشمند، قطعه‌‌‌سازی و… می‌‌‌شد.

کشور به این دست تحولات نیاز دارد. اما امروز با صرف آن حجم عظیم از منابع ارزی حاصل از نفت، نه فقط دردهای بازار خودرو کم نشده و رضایت مشتریان صعودی نشده، بلکه تبعاتی جدی همچون نزول رشد اقتصادی کشور نیز حادث شده است. این دور و تسلسل باید پایان یابد و جای خود را به یک سیاست مشخص و معقول خودرو برای همه بخش‌‌‌ها از واردات تا قطعه‌سازی، مونتاژ و طراحی و تولید و صادرات بدهد. اساسا تجربه کشورهای موفق در این زمینه از جمله ترکیه نشان داده که توجه همزمان به صادرات و واردات در سیاست خودرو و قطعه، نتایج بسیار مثبتی در پی خواهد داشت و ثبات قابل‌توجهی به صنعت و بازار خواهد بخشید. این گوهر اما در سیاست خودروی ایران ناپدید است و اصرار مداوم بر دولتی ماندن خودروسازان و قیمت‌گذاری دستوری، راه را برای سرمایه‌گذاری‌‌‌های جدید و تحولی واقعی و همه‌جانبه بسته است.

سیاستگذار البته تصور می‌کند با این کار رضایت عمومی را خریده و دهانه محدودیت‌های تجاری را برای جلب رضایت عموم باز کرده، اما در نهایت نه‌تنها نتیجه‌‌‌ای از این کار نمی‌گیرد، بلکه چشم‌‌‌انداز بخش صنعت را نیز محدود می‌‌‌سازد. حالا هم که ترامپ پس از تنفس چهارساله به صحنه بازگشته، این رویکرد نه‌تنها به رفع کامل تنگنای تولید و تجارت در کشور منجر نشده، بلکه بخشی از بنیه صنعتی ایران را نیز از بین برده است. کنار گذاشتن این الگوی اشتباه از تولید و تجارت که بی‌‌‌توجه به اهمیت تولید و صنعتی شدن، تنها اهداف کوتاه‌‌‌مدت را مدنظر قرار می‌دهد، باید از دستور کار دولت کنار رود. تنها آن قسم سیاست‌‌‌هایی می‌‌‌توانند به نجات ایران از این وضعیت منجر شوند که الف تا ی مسیر صنعتی شدن را بدانند و در بیان و اقدام از آن عدول نکنند. ورطه‌‌‌ای که عمده مدیران دولتی بخش صنعت در ایران در آن گرفتار می‎شوند، سراب حمایت از تولید است.

باید بپذیریم که تولید و تجارت دو قطعه به هم پیوسته و جدانشدنی هستند که باید همزمان در مسیر توسعه صنعتی دیده شوند. در دهه 40 که تجارت ذی‌نفع توسعه صنعتی بود، بهترین تجربه تولید کشور رقم خورد. امروز نیز اگر قرار است سیاستی درانداخته شود، ضمن توجه به ضرورت رفع تحریم و حل و فصل معضلات موجود در عرصه ارتباط با جهان، باید به مساله همبستگی تولید و تجارت توجه شود. خودروسازی کشور از این مسیر می‌‌‌تواند هم فضایی برای تنوع در بازار داخلی پیدا کرده و امکان تولید محصول برای بازارهای خارجی را پیدا کند و هم به لطف صادرات، بالانس ارزی این بخش امکان‌پذیر شود و اهدافی نظیر اشتغال و افزایش سطح دانش نیروی انسانی کشور از محل همکاری با جهان حاصل شود.

عبور از این فضا سخت نیست، اما نیازمند طرحی است منسجم از جایی که می‌‌‌خواهیم برویم. آیا می‌‌‌خواهیم به جایی بهتر از آنجا که امروز ایستاده‌‌‌ایم، برویم؟ اگر بله، امروز فرصت تغییر سیاست و چرخاندن سکان در اقتصاد و سیاست است. فرصت را غنیمت بشماریم.